چهارده اصل بهبود کیفیت دکتر دمینگ

اصل اول – ایجاد و انتشار اهداف و مقاصد برای سازمان :

مدیریت باید تعهد دائمی خود را به اهداف سازمان نشان دهد لازم است این اهداف سرمایه گذاران، مشتریان، تامین کنندگان، کارکنان، جامعه و فلسفه کیفیت را شامل گردد. باید سازمان ها نگرشی دراز مدت داشته باشند و با تعیین اهدافی بلند مدت، برای باقی ماندن در کسب و کار و تجارت خود برنامه ریزی کنند. باید برای دستیابی به این اهداف، منابعی را به امور تحقیق، آموزش و تحصیلات مستمر اختصاص داد. برای اطمینان از اینکه محصول یا خدمت سازمان هیچگاه کهنه و از رده خارج نشود باید نوآوری را در سازمان گسترش داد.

اصل دوم – به کارگیری فلسفه جدید :

مدیریت ارشد و هر یک از کارکنان باید فلسفه جدید را فرا گیرند. سازمان ها باید در جستجوی بهبود های بی پایان باشند و از پذیرفتن محصولات نا منطبق خودداری کنند. باید رضایت مشتری به عنوان هدف شماره یک معرفی گردد. سازمان باید به جای تمرکز بر کشف عیب به پیشگیری ازآن اقدام نماید. باید این نقطه را در نظر داشت که با بهبود فرآیند کیفیت و یکی از عوامل مهم در توسعه و پیشرفت اقتصاد و صنعت کشور ژاپن به کارگیری چهارده اصل دکتر دمینگ است که در این مطلب به شرح آن می پردازیم. این چهارده اصل دستورالعملی برای درمان بیماری های مدیریت امروز است.بهره وری نیز بهبود خواهد یافت.

اصل سوم – درک فهم بازرسی :

باید از وابستگی به بازرسی انبوه اجتناب شود. باید دانست که بازرسی نهایی در ماهیت کیفیت محصولات ساخته شده تاثیر نمی گذارد و در نهایت تنها قادر است که محصولات منطبق و نا منطبق را شناسایی کند. از این رو باید این نوع از بازرسی را به تدریج به سوی کنترل کیفیت سوق داد.

اصل چهارم- پایان دادن به پاداش های بازاریابی فقط بر اساس قیمت:

سازمان باید به پاداش های بازاریابی که تنها بر اساس قیمت هستند پایان دهد؛ زیرا قیمت بدون در نظر گرفتن کیفیت هیچ معنایی ندارد. بسیاری از مشکلات و معضلات مربوط به خط تولید و کیفیت نامناسب محصولات نشات گرفته از مواد اولیه و ماشین آلات نامناسب هستند. از این رو استفاده از روش های آماری برای رسیدگی به وضع کیفی مواد ورودی و تصمیم گیری های مدیریت تدارکات در انتخاب منابع خرید ،ضروری به نظر می رسد.

اصل پنجم-بهبود مستمر و مداوم سیستم:

جستجو برای یافتن مشکلات و تلاش در جهت رفع آنها باید مستمر باشد . از این رو،سیستم ممیزی مدیریت باید به طور دائم تمامی دستور العمل ها و فرایندهای مربوط به برنامه ریزی ،تدارکات، تولید و تضمین کیفیت را مورد بررسی و تجدید نظر قرار دهد.

اصل ششم- نهادینه کردن آموزش:

برای استفاده از توانمندی های مدیران و پرسنل باید از روش های مدرن آموزشی استفاده کرد. آموزش و یادگیری علوم و فنون مرتبط با صنعت شما برای آگاهی از تغییرات دائمی مواد، روش ها ، طراحی محصول ،ماشین آلات،تکنیک ها و خدمات باید اجباری باشد.

اصل هفتم –برقراری روش های مدرن سرپرستی:

 برای آن که کارکنان بتوانند وظایف محول شده را به بهترین نحو انجام دهند باید توسط مدیریت،پشتیبانی، هدایت و کنترل شوند. این اعتقاد باید بین مدیران قوت گیرد که بهبود سطح کیفیت محصولات باعث بهبود سطح بهره وری نیز می شود.

اصل هشتم-برطرف کردن ترس و ایجاد اعتماد و فضای نو آوری:

استقرار روش های ارتباطی و اطلاعاتی صحیح  در سطوح مختلف شغلی سلزمان باعث می شود که ترس از تشکیلات سازمانی دور شود و زمینه های ارائه کار بهتر و بازدهی بیشتر برای تمامی کارکنان سازمان مهیا شود.

اصل نهم- بهینه سازی فعالیت های گروه ها و محیط های ستادی:

مدیربت باید موانعی را که برسر راه ارتباط و همکاری بین واحدها و قسمت های مختلف وجود دارد،از میان بردارد. در این صورت،واحدهای مختلف سازمان با یکدیگر هماهنگ تر شده و با روشن بینی بیشتری کار خواهند کرد.

اصل دهم- حذف شعارها،نصیحت ها و هدف های توخالی:

نصایحی که بدون ارائه روش های بهبود مشخص و به منطور افزایش کیفیت بیان می شوند،سازمان را در موقعیت نامناسبی قرار می دهند. این نصایح باعث پیشرفت کار نمی شوند بلکه فقط آرزوهای مدیریت را بیان می کنند. شعار دادن بدون توجه به روش های اجرایی ،بیشتر ایجاد بی نظمی و نفاق می کند تا سازگار باشد.

اصل یازدهم-حذف سهمیه های کمی برای نیروی کار:

اصولا تعیین حجم کار استاندارد مانعی بر سر راه بهبود مستمر کیفیت و بهره وری است،هزینه های تمام شده محصول را افزایش می دهد و کارکنان را در انجام بهتر کار یاری و پشتبانی نمی کند. البته این بدان معنا نیست که کارکنان به حال خود رها شوند تا با سرعتی که می خواهند کار کنند بلکه باید یک استاندارد مناسب را تععین کرد.

اصل دوازدهم-حذف سدهایی که مانع از افتخار کارکنان به مهارتشان می شود:

موانع را برای رسیدن به سرپرستی و افتخار را از میان بردارید. مدیریت باید شرایط پیشرفت و تکامل همه جانبه را برای کلیه پرسنل فراهم کند و آنها را در رسیدن به این اهداف تکاملی یاری رساند.مدیریت باید به کارکنان خود شرح دقیقی از وظایف ارائه دهد ،ابزار و مواد اولیه مناسب را برای آنها فراهم کند و نقش کارکنان خود شرح دقیقی از وظایف ارائه دهد،ابزار و مواد اولیه مناسب را برای آنها فراهم کند و نقش کارکنان رادر فرایند به آنها یادآوری نماید. در این حالت هر یک از کارکنان،کار خود را به بهترین وجه انجام خواهد داد.

اصل سیزدهم-تشویق و گسترش آموزش:

سازمان ها به کارکنانی نیازمند هستند که همزمان با آموزش پیشرفت کنند. در نتیجه ،مدیریت باید در مورد آموزش و پرورش مستمر کارکنان خود،احساس تعهد نماید.

اصل چهاردهم-ایجاد ساختاری مناسب:

 این اصل،مدیریت ارشد را موظف می کند که مسئولیت بهبود مداوم کیفیت و بهره وری را عهده دار شود و تلاش کند که ساختار سازمانی به گونه ای عمل نماید که تمامی جزییات اجرایی سیزده اصل قبلی انجام شود.نقطه شروع وپایان چهارده اصل دکتر دمینگ در همین اصل است ؛چرا که سیزده اصل قبلیبدون داشتن ضمانت اجرایی کافی از سوی مدیران ارشد که در قالب ساختار سازمانی نمود پیدا می کنند،هرگز قابلیت اجرا پیدا نمی کنندو کاربردی نخواهند داشت.

منبع:کتاب مبانی کنترل کیفیت و بهره وری نوشته مهدی عابدی و فاطمه کنگی

بازخوردها